سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 آغاز ماجرا... - دیوانگان حسین

آغاز ماجرا...

چهارشنبه 88 تیر 31 ساعت 10:58 صبح
<

وقتی معاویه در گذشت ،پسرش یزید را به جای خود نشاند . این کار خلاف پیمانی بود که با امام حسن (ع) بسته بود . در آن پیمان او قول داده بود،کسی را جانشین خود نکند ؛ اما معاویه یک دروغگو و پیمان شکن بود . وقتی یزید به حکومت رسید ، گفت: همه باید با من بیعت کنند . در آن زمان بزرگان هر شهر با خلیفه بیعت می کردند . معنای بیعت این بود که فرد از دستور های خلیفه سرپیچی نمی کند،بر ضد او مبارزه نمی کند ،در صورت نیاز به یاری اش می آید . یزید اصرار داشت که دو سه نفر حتماً با او بیعت کنند که یکی از آن ها هم امام حسین (ع) بود . یزید به حاکم مدینه نامه نوشت و گفت : از حسین (ع) بخواه با من بیعت کند و اگر از این کار خودداری کرد ، او را بکش و سرش را ببر و برای من بفرست . امیر مدینه خواسته ی یزید را به امام حسین (ع) اطلاع داد . امام سین (ع) فرمود : یزید فردی فاسد و گناه کار است؛ او انسان های بی گناه را می کشد ، شراب می نوشد و دست به کار های زشت می زند . چنین کسی نباید حاکم مسلمانان باشد . از طرفی ؛ من فرزند پیغمبر ص هستم و نمی توانم با چنین فردی بیعت کنم . اگر شخصی مانند یزید حکومت اسلامی را به دست گیرد ، باید با اسلام خداحافظی کرد.

یزید نه تنها به دستورهای دین عمل نمی کرد که حتی با اسلام مخالف بود . آیا چنین کسی می توانست حکومت اسلامی را بر عهده گیرد و قوانین اسلامی و عدالت را در جامعه بر قرار کند؟

خروج از مدینه

 امام حسین (ع) برای نشان دادن اعتراض خود و خود داری از بیعت ، از شهر مدینه به مکه رفت . چند ماه در مکه ماند . در این هنگام مردم کوفه دعوت نامه هایی برای او فرستادند . زمان حج رسید . امام مشغول به حج شد . اما در وسط مراسم متوجه شد که قصد دارند ، او را بکشند . 

دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع)

هزاران نفر از مردم کوفه به او نامه نوشته بودند. آنها در نامه های خود به امام حسین نوشتند که آن ها هم یزید را برای حکومت مناسب نمی دانند . اگر امام حسین (ع)فرماندهی آن ها را بر عهده بگیرد حاضرند قیام کنند و در برابر یزید بایستند . امام حسین (ع) نامه ای به آنها نوشت و آن را توسط پسر عمویش ، مسلم بن عقیل به کوفه فرستاد . یزید ماجرای امام حسین (ع) و مردم کوفه را فهمید . او فراً به یکی از فرماندهان خون خوار ، یعنی ابن زیاد دستور داد که به کوفه رود و مردم را سرکوب کند . ابن زیاد به محض رسیدن به کوفه ، مسلم و هانی را (که مسلم در خانه ی او مهمان بود) به شهادت رساند. با حضور ابن زیاددر کوفه ، بسیاری از مردم ترسو ، قول و قراری را که با امام گذاشته بودند ، فراموش کردند. حتی خیلی از آن ها شمشیر برداشتند و به جنگ امام حسین (ع) رفتند.

امام بر سر دو راهی

امام حسین ع دو راه بیشتر نداشت ؛ یا باید با یزید بیعت می کرد و به ذلت و خواری تن می داد یا باید می جنگید و کشته می شد. معلوم بود که خاندان پیامبر هیچگاه ذلت و خواری را نمی پذیرفتند . او تصمیم گرفت در برابر یزید بایستد و با خون خود از اسلام محافظت و مراقبت کند. 

ایستادگی امام در برابر ستم

امام حسین (ع) با شجاعت تمام در برابر دشمن ایستاد . یاران و اعضای خانواده ی او کمتر از ???نفر بودند و دشمنان بیش از ????? نفر . وقتی همه ی یاران و اقوامش کشته شده اند ، خودش به میدان رفت و با شجاعت تمام جنگید. بدنش زخم های فراوانی برداشت ؛ زخم شمشیر ، زخم نیزه ، زخم تیر و حتی سنگ هایی که به سویش پرتاب می شد . گفته اند بدن پاکش جمعاً ??? زخم برداشته بود . او به معنای واقعی تا آخرین قطره ی خونی که در بدنش بود ، جنگید.

فرزندان امام حسین در کربلا

امام حسین (ع) ? پسر داشت . دو پسرش در کربلا به شهادت رسیدند : علی اکبر و علی اصغر(عبد الله).امام سجاد با آن که در کربلا حضور داشت ، اما به خواست خدا زنده ماند تا پرچم امامت را به دوش بکشد.

علی اکبر:

او بزرگترین پسر امام حسین بود و در بین خویشاوندان امام حسین (ع) ،نخستین کسی بود که به شهادت رسید . یاران امام عهد بسته بئدند تا زمانی که حتی یکی از آن ها زنده است ، نگذارند کسی از خانواده ی امام به میدان جنگ برود . وقتی که آخرین یار امام یعنی سوید نیز شهید شد ،علی اکبر به میدان رفت.

او مانند پدرش و پدربزرگش علی( ع )شجاع بود. وقتی به دشمن حمله می کرد ،همه از برابرش فرار می کردن . او هفتاد نفر از دشمنان را کشت . اما از شدت تشنگی خسته شد . چند نفر از دشمنان یک باره به او حمله کردند و او را به شهادت رساندند . او خیلی شبیه پیامبر (ص) بود؛هم  چهره اش ،هم قد و بالایش ، هم اخلاق و رفتارش هم صحبت کردنش . امام حسین (ع) و خانواده اش ، هر گاه دلشان برای پیامبر تنگ می شد ، به او نگاه می کردند .

علی اصغر:

نامش عبد الله بود . او کوچکترین شهید کربلاست و شش ماه بیشتر نداشت . در آغوش پدرش بود که دشمنان خدا گلویش را با تیر نشانه گرفتند و به شهادت رساندند . دستان امام حسین (ع) از خون او پر شد و امام خون او را به آسمان پاشید .


نوشته شده توسط : پویا آقاپور

[ نظر]