امام زمان - دیوانگان حسین
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد
سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه ز تاثیر تابش خورشید
دلی که یخ زده از غصه آب خواهد شد
کدام جمعه زعطر بهشتی گل یاس
بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد
کدام جمعه شود بخت عاشقان بیدار
و چشم فتنه عالم به خواب خواهد شد
کدام جمعه خدایا ز فیض گریه شوق
بهار و باغ و چمن کامیاب خواهد شد
کدام جمعه بگو یا محول الاحوال
در آسمان و زمین انقلاب خواهد شد
جمال روشن آن ماه پشت پرده غیب
کدام جمعه برون از حجاب خواهد شد
کدام جمعه به خورشید می خورد پیوند
کدام جمعه پر از آفتاب خواهد شد
هزار جمعه چشم انتظار در راه است
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد
کدام جمع? ما دلفریب خواهد شد
زحق منادی صبح قریب خواهد شد
کجاست منتظر تو چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی
عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت
چه بیخیال نشستم نه کوششی نه تلاشی
فقط نشستم و گفتم خدا کند که بیایی
چشمم به انتظارتو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتند غروب جمعه تو ازراه میرسی
عــمرم دراین قراربه سرشد نیامدی
ابا صالح دلــــم سامان نـــدارد
مگر هجر تــو را پایـــان نـــدارد
ابا صالـــح بیـــا دردم دوا کــن
مرا از دیدنـــت حاجــت روا کن
ابا صالح مـــرا با روسیــــاهی
به خود راهم بده با یک نگاهی
ابا صالح فقیــــرم من فقیـــرم
بده دستی که دامانت بگیـــرم
ابا صالح تو خوبی مـن بدم بــد
مرا از درگهــــت ردم مکــن رد
اباصالح چه خوش زیبنده باشد
کـه تو لعل لبت پر خنـده باشد
جهان خوشبو ز عطر وبوی مهدی است/دل ما بی قرار کوی مهدی است
سحر با من طبیب عشق می گفت / دوای درد یاران روی مهدی است
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
باور بکن این شهر جای زندگی نیست
تا نا خدایانند جای بندگی نیست
این تیره دلها از شقایق سر بریدند
اینها برای آخرت ذلت خریدند
دین دارهای شهر ما در خواب رفتند
اهل نماز و عشق بازی آب رفتند
دیگر کسی اهل دعا،اهل صفا نیست
دیگر کسی دنبال مردان خدا نیست
چشمی دگر از ترس داور غرق نم نیست
بی دین و دنیا پیشگان در شهر کم نیست
هر راد مردی با غم و غصه قرین است
هر اهل دل در شهر ما خانه نشین است
دیوارهای شهرمان را غم گرفته
سجاده ها در خانهامان نم گرفته
دیگر کسی دل تنگ عصر جمعه ها نیست
دیگر کسی در فکر و یاد جبهه ها نیست
قرآن شده بازیچه یک مشت نامرد
اسباب دکان و رویای خلق بی درد
پیر غریب شهر از ما خسته گشته
از نامرادی ها دو بالش بسته گشته
دنیا پر از شمر و یزید و عمروعاص است
یک روز اینجا عرصه حکم وقصاص است
باید بیاید آنکه مرد آسمانهاست
باید بیاید آنکه فوق کهکشان هاست
باید بیاید عدل را برپا نماید
میزان حق را با خودش معنا نماید
وقتی بیاید شهر پر جوش و خروش است
صوت کلامش گوییا بانگ سروش است
من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید
با ذوالفقار حیدری مهدی بیاید
نوشته شده توسط : پویا آقاپور