پویا آقاپور - دیوانگان حسین
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
مرغ دل یک بامُ دارد دو هوا گه مدینه می رود گه کربلا
من آمدم با دو چشم تر کمی نظر به سوز آهم کن
سر بلندم کن گر چه افتادم از نگاه تو ، از نگاه تو
تو دنیا پیدا نمی شه قشنگ تر از اسم حسین
توی عشقای دو عالم، به خدا حسین و عشقه
این اشک نعمتی است ، که آسان نمی دهند
ای غریبه من ابر خونینی ، سایه بان توست
مسافران کاروانیان شده عیان زمین سرخ بلا
سر می زارم پیش پات ، با گریه شرمندگی
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
وصل غم قلب من قصه سنگ و آینه است
ز کربلا اومدم ، این دل جامونده تو حرمت
هنگام طواف عشق بستی چو احرامی
اگه منو رها کنی کسی برام نمی مونه
تا توی سینه نور عشق تو پا می گیره
در موج غصه ها به تلاطم کشیده کارم
ای شهیدا یه عمر دل من تنگ براتون
هل منت لله که دلم افتاد زیر قدمت
ای نور دو عینم مظلوم حسینم
همه شب از خون جگر دارم
غریب حسین غریب حسین
تویی که تنها نگین عرشی
رنگ آیینه ام گرفته رنگ حسین
آفرینش ز غبار قدم تو حسین
به سر هوای تو به دل تولایت
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
مرغ دل یک بامُ دارد دو هوا گه مدینه می رود گه کربلا
من آمدم با دو چشم تر کمی نظر به سوز آهم کن
سر بلندم کن گر چه افتادم از نگاه تو ، از نگاه تو
تو دنیا پیدا نمی شه قشنگ تر از اسم حسین
توی عشقای دو عالم، به خدا حسین و عشقه
این اشک نعمتی است ، که آسان نمی دهند
ای غریبه من ابر خونینی ، سایه بان توست
مسافران کاروانیان شده عیان زمین سرخ بلا
سر می زارم پیش پات ، با گریه شرمندگی
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
وصل غم قلب من قصه سنگ و آینه است
ز کربلا اومدم ، این دل جامونده تو حرمت
هنگام طواف عشق بستی چو احرامی
اگه منو رها کنی کسی برام نمی مونه
تا توی سینه نور عشق تو پا می گیره
در موج غصه ها به تلاطم کشیده کارم
ای شهیدا یه عمر دل من تنگ براتون
هل منت لله که دلم افتاد زیر قدمت
ای نور دو عینم مظلوم حسینم
همه شب از خون جگر دارم
غریب حسین غریب حسین
تویی که تنها نگین عرشی
رنگ آیینه ام گرفته رنگ حسین
آفرینش ز غبار قدم تو حسین
به سر هوای تو به دل تولایت
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم
وبستم رشته پرواز خود را با هزاران زائر دیگر
به قفل پنجره فولاد آقاهر چه محکم تر
و گفتم ای کران تا بیکران صحن و رواقت
زائرم کردی و غم ها را زدودی از وجودم
زبانم -آشیانم- آب و نانم داده ای
بگذار همین جا بال وپر گیرم
در این جا این وسیع نور قاصد گردم این زوار عاشق را همان دشت شقایق را
بگو تا نامه بر باشم
زبام خود هوایم کن برای یک سفر امشب دعایم کن
که تا کرببلا پر گیرم و بوسم دوباره خاک سرخی را
که بوی سیب سرخ می آید از آن شش گوشه روشن
هوائیم هوائیم دوباره کرببلاییم
هوایم کن هوائیم دوباره کرببلاییم
وقتی به طوس جا به کنار تو میکنم
احساس وصل حق به جوار تو میکنم
در بین خلق از همه با آبروترم
چون کسب آبرو ز غبار درگاه تو میکنم
یک حج به نامه عملم ثبت می شود
با هر قدم که رو به دیار تو میکنم
بر یازده امام چو دلتنگ می شوم
می آیم و طواف مزار تو میکنم....
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
وقت بگذار وجوابم را بده
من تنها دستانت را می خواهم
و مرثیه هایت را . . .
دلم عجیب گرفته است
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
نامه ها را نگاه می کند
بعضی ها را می بوسد و به چشم می گذارد و امضاء می کند
می گوید این ها عمویم اباالفضل را واسطه قرار دادند....
ومن این روزها دست به دامان دستانی شده ام که به
عظمت عالم گره گشایی میکند
دستان عباس را میگویم.....دستانی که به حکم بندگی
فدای حق شد و به حکم برادری فدای معشوق
نوشته شده توسط : پویا آقاپور
*به آستان مهربان ترین کسی که می شنامش*
نازنین
چنانت دوست می دارم
و چنانت می شناسم
که جرات می کنم دهانم را با بردن نامت
بی پیشوندهای نا لازم شاه وسلطان
متبرک کنم
و هیچ عقابی نیست که
برخی نگاهم نباشد
همچنانکه هیچ جباری که بیمناک ،آهم
در شگفتم نفرین کدام پیر با آنان است که دستانشان از تو تهی ماندند
گیرم به فاصله چشم بستنی و چشم گشودنی
آی ی ی مهربان
سبز ، نای پرچمت
نوشته شده توسط : پویا آقاپور