سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 خیمه ماه محرم زده شد در دل ما - دیوانگان حسین

خیمه ماه محرم زده شد در دل ما

سه شنبه 87 فروردین 6 ساعت 11:45 صبح
<

خیمه ماه محرم زده شد در دل ما

باز نام تو شده زینت هر محفل ما

جز غم عشق تو ما را نبود سودایی

عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما (حسان)

سلام ماه محرم هم با عطر و بوی حسینی خودش از راه رسید ، دوباره ماه محرم اومد و این دلها رو دیوونه حسین کرد، یعنی میدونی جزبه ی عشق امام حسین مثل آهن ربا این دل های زنگ زده و آلوده به گناه ما را به خودش میکشونه هرچه هم آلوده باشه مثل این دل سیاه و زنگ زده عاشق کربلا که مثل میخ زنگ زده باشه آخرش جذبه ی عشق امام حسین به طرف خودش میکشونه. به خدا قسم اگه بفهمیم مجلس امام حسین یعنی چه؟ دهه ی محرم یعنی چه؟ دیگه تا آخر عمرمون هر وقت می خوایم وارد مجلس امام سحین بشیم اول اذن دخول حرم امام حسین رو می خونیم بعد وارد مجلس امام حسین میشیم همون اذن دخولی که موقع ورود به حرم امام حسین یا امامای دیگه می خونیم .. اول میگیم ءادخل یا الله خدایا اجازه می دی وارد مجلس حسینیت بشم؟ ءادخل یا رسول الله ؟ یا رسول الله اجازه می دی وارد مجلس عزیز دلت حسین بشم ؟ ءادخل یا فاطمه الزهرا ؟ بی بی جون خانم فاطمه ی زهرا اجازه می دی وارد مجلس عزیز دلت حسین بشم؟ ء ادخل یا ملائکه الله الحافین حول هذا الحرم الشریف ؟ آی ملائکه ای که اطراف این حرم شریف هستید ؟ - اینجا حرم یعنی همون مجلس با عظمت امام حسین که وقتی واردش میشی اگه خوب چشم دلت رو باز کنی می بینی که انگاری یه گوشه از حرم امام حسینه - اجازه میدید منم وارد مجلس امام حسین بشم؟

می دونم که تا اینجا همه ی شما با من هم عقیده اید ... ولی خوب چه کنیم گناه چشمای دلمون رو کورکرده ، گوشهای دلمون رو کر کرده و نمی تونیم بشنویم و ببینیم که چه خبره تو مجلس امام حسین برای همین خیلی هامون وقتی می ریم کربلا خیلی راحت و ریلکس وارد حرم امام حسین میشیم ! و راحت تر از اون وارد .... قتلگاه ابی عبدالله ... همون جایی که ..... یا حسین .... یا حسین .....!

بزار برات خلاصه ی یه قضیه ای رو از قول مرحوم ملا آقای دربندی بگم می گه یکی از اشراف و بزرگان هند بلند شد رفت کربلا و در یکی از کاروانسراهای کربلا اتاق گرفت . یه شیش ماهی شد که این بنده ی خدا کربلا بود ولی اصلا یه مرتبه هم پاش رو توی حرم امام حسین نگذاشت، فقط روزها می رفت روی پشت بام کاروانسرا و یه سلام به امام حسین می داد یه سلام هم به حضرت اباالفضل و مدت زیادی هم گریه می کرد و میومد پایین و این زیارت این بنده ی خدا بود . کم کم خبرش تویه شهر ییچید اومدن بهش گفتن چرا نمی ری توی حرم امام حسین گفت اینش دیگه به خودم مربوط میشه یه سری داره که نمی تونم برم توی حرم امام حسین علیه السلام اصرار کردن گفت ببینین هر چه بخواین بهتون پول میدم اما از امن اینو نخواین که برم تویه حرم امام حسین گفتن نه این کار تو خیلی زشته و اگه مردم بفهمن که تو اینطوری اومدی کربلا دیگه کم کم همه میان کربلا و پاشون رو هم توی حرم نمی گذارن خلاصه مجبورش کردن که بلند شه بره حرم امام حسین علیه السلام . اما با چه حالی! غسل کرد بهترین لباسهاش رو پوشید و روانه حرم شد ولی اشک میریخت تا رسید به درب حرم امام حسین علیه السلام اونجا که رسید اونقدر اشک ریخت تا غش کرد وافتاد روی زمین وقتی به هوشش آوردن دیدن مثل جوجه ای که توی آب افتاده باشه به خودش می لرزه و رنگ صورتش زرد و انگاری نصف روح از بدنش بیرون اومده باشه با اینحال بردنش توی حرم وقتی رسید به درب حرم امام حسین فریادی زد گفت اهذا مصرع سید الشهداء؟ ایا اینجا همونجاییه که عزیز دل زهرا از اسب بر روی زمین قرار گرفت ؟ اهذا مقتل سید الشهداء ؟ اینجا همونجاییه که عزیز دل زهرا را کشتن؟ و افتاد روی زمین و از دنیا رفت. آره عزیز من اگه من تو هم وقتی می ریم کربلا اگه ملائکه دست روی قلبمون نگذارن و بفهمیم که کجا رفتیم و پا کجا گذاشتیم به خدا همون دم جان میدیم و اینم شاید خودش یه لطفی باشه از طرف خود ارباب


نوشته شده توسط : پویا آقاپور

[ نظر]