<
روی این گنبد طلا و قشنگ
خانه ای دارم از شکوفه و نور
خانه پاک و روشنی دارم
زیر باران دانه های بلور
زیر این گنبد طلایی هست
صحن مردی که ضامن آهوست
آه، گوش تمام مردم شهر
پر موسیقی غریبی اوست
دوست من! بگو که تا حالا
چند دفعه به مشهد آمده ای؟
اشکی از چشم خسته ریخته ای؟
بوسه ای بر ضریح او زده ای؟
تا بیایی دوباره می شنوی
عطر پاک گلاب، از هر سو
می چکد قطره اشکی از چشمت
باز با یاد ضامن آهو
در هوا بوی بال پیچیده
در زمین، عطر غنچه های دعا
شهر مشهد همیشه لبریز است
از صمیمیت امام رضا
روز و شب، کار من فقط این است:
حرف او، با پرنده ها گفتن
پر زدن در نگاه گنبد نور
زیر لب یا رضا رضا گفتن
بالهایم پر از نوازش اوست
چون شب و روز بر سر حرمم
راستی خوش به حال من، آری
بچه ها، من کبوتر حرمم ...
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
هوالعظیم
محمد من را ساخت غیر از او دختش فاطمه من را شتاخت
من آنم که در از قلعه ی خیبر کندم غم فاطمه به خدا من را از پا انداخت
*****
شهادت خاتون دو عالم رو به شما تسلیت میگم .
یا محسن زهرا شاید حکمت این بودکه نمی بودی و غربت نمی کشیدی !
*****
سلام من به مدینه به مسجد نبیش سلام من به بقی وچهارقبر قریبش
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
بسم الله الرحمن الرحیم
" والعصر* ان الانسان لفی خسر * الا الذین أمنوا و أملوا الصالحات و تواصو بالحق وتواصو بالصبر * "
به نام خدانوند بخشنده ی مهربان
" قسم به عصر(نورانی رسول یا دوران ظهور ولی عصر)*که انسان همه در خسارت و زیان است*مگر آنان که به خدا ایمان آورده و نیکو کار شدند و به درستی و راستی و پایداری در دین یکدیگر را سفارش کردند* "
( این ترجمه ی استاد مهدی الهه قمشه ای بود )
******
بچه ها خیلی داریم وقت تلف میکنیم ها ! عمر انسان جای این کارای بیهوده نیست . به نظر من یه کم باید بیشتر مراقب وقت گرانبهامون باشیم ! ( البته بگم ؛ شاید خودم از همتون بیشتر وقت تلف کنم ! وقتی که می تونه خیلی با ارزش باشه !
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
با عرض سلام دوستان عزیز
امروز می خوام یاداشت ام رو در مورد غربت امامان بزارم و چرا واقعا امامان ما غریب اند
ایا علت این است که به انهادر ز مانشان ظلم شده و یا مثل بعضی از امام ها بی مزار اند و یا مثل بی بی حضرت فاطمه سلام الله علیها بی نشان اند
ایا ظلم به اون ها یار نداشتن اونها بوده؟؟
خیلی ها شاید به همین سوال ها جواب بله بدهند
ولی من به همه ی این سوال ها می گم ((نخیر))
می دونید چرا ؟؟؟
اگر احادیث رو دقت کنید به سلطان سلاطین جهان امام رضا علیه السلام غریب الغربا به ایشون گفته شده چرا ؟؟
ایشون که در امامان شیعه ی بزرگوار ما بهترین مزار و بهترین حرم و بیشترین زوار و مرقدشون در یک کشور حسینی هست و غیره؟؟
دوستان دوست دارم کمی دقت کنید
غربت و مظلومی امامان ما این نیست که مزار ندارند و یا به چه شکلی شهید شدن نخیر این نیست
غربت این بزرگواران این هست که حتی شیعیانشون اون ها را نشناخته اند
پس در این حالات واقعا امام رضا علیه السلام غریب الغربا است
چرا؟؟
چون بیشترین زوار رو داره بهترین حرم رو داره و غیره
ولی باز پیش شیعیان اش ناشناس و هنوز اون عظمت اش برای ما که دیگه ادعای پیروی از ایشون رو داریم روشن نشده
می ریم حرم اش ولی نمی دونیم برای چه عظیم فردی اومدیم
توی حرم می خندیم شوخی می کنیم راه می ریم و غیره و اصلا احساس نمی کنیم که در حریم امن رضوی هستیم
و واقعا عشق این بزرگواران خیلی آسون دست ما افتاده و حیف که ما قدرش رو نمی دونیم
ارباب دل ها امام حسین علیه السلام چه قدر غریب هست در کربلا
به این حد رسیده که در جنگ صدها بار خودش رو معرفی می کنه
انا ابن حیدر انا ابن فاطمه انا ابن احمد انا و انایی که امام کرد
غربت امام این نیست که شهید شد در کربلا تشنه و یا غیره
غربت اش این هست که هنوز ما ها بعد این همه مدت نفهمیدیم منظور حقیقی کربلا چی هست؟؟؟
اون کربلایی که حضرت زینب می گه ما رأیت الا جمیلا
من جز زیبایی چیزی ندیدم
پس چرا زیبایی ها رو ما هنوز پیدا نکردیم این غربت هست
و ای داد بر ما که امامی که پیش ماها است و همسایه ی ما است غریب الغربا است
و ادعا داریم که بله بهترین حرم رو براش درست کردیم فلان کردیم فلان کردیم
ولی خدایی امام رضا رو عظمت اش رو بهش پی بردیم
نگید نمی شه به عظمت ایمه پی برد که خیلی ها بردن
نگید ما کجا علی اکبر علیه السلام کجا
پیامبر می گه انما انا بشر مثلکم
نگید اون ها جایی هستند که ما نمی رسیم و غیره
شما بگی من به نمی تونم این کار رو بکنم و خودت رو تلقین کنی می رسی ؟ معلوم هست نه
درسته امامان انقدر بالا هستند و سرعت پیشروی اون ها انقدر بالا هست که ما به گرد خاکشون نمی رسیم
ولی شما هم سرعت ات رو بیار بالا حداقل گردشون بهت بخوره
و من از خودم قول می دم که این غربت ائمه رو کم کنم که برم شخصیت این بزرگوارها رو پیدا کنم نه فقط در کتاب ها
بعضی اوقات عظمت ائمه رو من در هیئت هاشون پیدا می کنم در دعاهاشون در مجالس
در سینه زنی براشون که در مجلس حاضر می شند و دست بروی سر سینه زن هاشون می کشند
و ای کاش لایق باشیم که قمر بنی هاشم علمدار کربلا یل ام البنین روی سر ما دست بکشه که وفاداری به اهل بیت پیدا کنیم
بیشتر نمی نویسم و می گم شما هم با من این قول رو بدید و بیایید باهم شروع کنیم تا به ظهور برسیم
چون تا وقتی خودسازی نشه و ما نیمه ادم نشیم
اقا نمی یاد
چون اون وقت سرباز نخواهد داشت
یا علی سرپردم همه ی شما رو به بی بی بلبل بنی هاشم حضرت رقیه سلام الله علیها
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
قطعاتی از ضریح مطهر
پایان کار خارج کردن ویرانههای به جا مانده
کلمه جلاله برای نصب در بالای قبه حرمین عسگریین
ضریح موقت برای حرم امامین عسگریین
بازدید سید عبدالعزیز حکیم از بازسازی حرم در روزهای اخیر
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
بینندگان عزیز نظر یادتون نره
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
تسبیحات حضرت فاطمه(ص)
در این جا و در پهنه دشت سجاده ها می توان رویش گل های یاس و نسترن را به نظاره نشست. این جا، در نیایشگاهی که حریری از سکوت و هاله ای از تسلیم ، تو را به خود فرا می خواند، می توان آوای خوش جبرییل را شنید و عطر دست های محمد(ص)، این آخرین پیامبر الهی را استشمام کرد. با خود می گویی که راز و رمز این معراج چیست؟ چگونه می توان به یک آسمان باور پاک و حقیقت ناب عروج کرد؟ در پی پاسخی هر چند ناتمام و به اندازه عقل بشر هستی، می یابی آن را، می یابی اگر جویا باشی.
در این جا با خود می اندیشی که بر روی سجاده نیاز و پس از پایان هر نماز، تسبیحی تو را به سوی خود می خواند و تسبیح در دستان تو جای می گیرد و دانه های آن با انگشتان تو آشنا می شوند. این ملاقات همه روزه، تو را به یک " عادت" مبتلا ساخته بود. اینک اما باید صندوقچه اسرار را بازگشایی تا حقیقت بر تو آشکار گردد.
به یاد می آوری که بزرگی می گفت: روزی که فاطمه زهرا(س) از کار روزانه خسته می شد و دستان همیشه به دعا بسته اش، پینه می بست، به اطاعت از علی (ع)، قهرمان محراب و میدان- به سوی پدر روان می شود و از سختی کار منزل برای او درد دل می کند. وا گویه های فاطمه، دل دریایی پدر را می سوزاند و در پاسخ به درخواست او که کنیزی می خواست تا یاری گر او در امور خانه باشد، می فرماید:
" آیا چیزی را به شما نیاموزم که بهتر از هر خدمت کاری باشد؟! پس آن را از من فرا گیرید. سی و چهار مرتبه تکبیر گویید، سی و سه مرتبه " الحمدلله" و خداوند را با سی و سه مرتبه " سبحان الله" گفتن، ستایش کنید. "
آن بزرگ می گفت: فاطمه با شنیدن این سخنان، سر را بلند کرده و دو ( یا سه) بار می گوید :" از خدا و رسولش راضی و خشنود شدم
برخی روایات می گویند که پیامبر رحمت پس از آموزش این اکسیر شگفت انگیز - تسبیحات حضرت زهرا(س) - فرمود:
" این ( اذکار) برای توبرتر از آن چه می خواهی هست و نیز بهتر از دنیا و آن چه در آن است
پس تو ای دوست من؛ هم رای و همراه من! باور کن که این تسبیحات که بر لبان تو می شکفد، هدیه های رسول خدایند که به بهانه عشق فاطمه به جهانیان و من و تو عطا فرمود، مبادا که باعادت کردن به آن، حقیقت والایش را فراموش کنی.
اینک که با تسبیحات حضرت زهرا(س) آشناتر شدی، خوب است بدانی که این هدیه الهی ، چنان ارزشمند و گران قدر است که امام باقر (ع) فرمود:
" خداوند از نظر حمد و ستایش به چیزی برتر از تسبیح فاطمه(س) عبادت نشد و اگر چیزی با فضیلت تر از آن می بود، حتما رسول خدا آن را به فاطمه می بخشید
به راستی مگر می شود پدری چونان رسول خدا(ص) ، هدیه ای بالاتر داشته باشد و آن را به نور چشم خود و شادمانی قلبش عطا نکند؟ هرگز چنین نیست. پس این عطای رسول خدای را به جان پذیرا باش و پس از هر نماز و معراجی روزانه با همان حالت و حضوری که در نماز داشتی به میهمانی تسبیحات حضرت زهرا(س) بود که اگر چنین باشد " پیش از آن که پای راست خود را از روی پای چپ برداری، جمیع گناهان توآمرزیده خواهد شد
می دانم که می دانی آمرزش گناهان از پس فهمیدن یک حقیقت بلند و حرکت به سوی آن خواهد بود، نه فقط حفظ واژگان و تکرار آن ها، می خواهم بگویم: وقتی " الله اکبر" گفتی به حقیقت، او را بزرگ تر از آن که وصف شود بدانی و در پس آن به هیچ کس کرنش نکنی. از این رو است که امام صادق (ع) می فرماید:
" تسبیح فاطمه(س) در هر روز و بعد از هر نماز نزد من دوست داشتنی تر از هزار رکعت نماز( مستحبی) است که در هر روز خوانده شود.
آثاری ماندگار
تسبیحات حضرت زهرا(س) ، خدا را در ذهن و قلب داشتن است(6) و درک عظمت و جلالت آن خالق یگانه ویافتن این ادراک و شعور می تواند تو را که به دنبال " ربط الی الله " هستی با معبودیت پیوند دهد و در او فنا کند. حاصل این سیر معنوی به یقین جز بهشت و جاودانگی درآن نخواهد بود، چرا که امام عدالت، حضرت علی (ع) می فرماید:
" سبحان الله، نیمی ازمیزان اعمال را پرمی کند والحمدلله همه میزان و کفه ترازو را و الله اکبر میانه آسمان و زمین را".
اکنون به آثار ماندگار و بلند این تسبیحات می پردازیم:
1- خشنودی خدا. 2- دور کردن شیطان. 3- ورود به بهشت. 4- سنگینی اعمال نیک
این آثار را از بیان امام صادق علیه السلام می شنوی که می فرماید:
" تسبیح فاطمه زهرا(س) در گفتن 100 عدد است، اما در میزان اعمال 1000 ثواب دارد، شیطان را دور می کند و خدای رحمان را خشنود
گوهری چنین ارزشمند و والا را در بالاترین قسمت قلبت قرار بده و هر روز و پس از هر نماز و پیش از هر خفتن با آن پیمانی استوار ببند که سعادت ، جز در خشنودی خدا و راندن شیطان و دخول به بهشت نخواهد بود و تو چونان هر انسان کمال طلب دیگر، جویای سعادت و نیک بختی هستی و از گذر این تسبیحات می توان به این سعادت دست یابی .
پس آگاهانه و عاشقانه بگو" الله اکبر" و سی و چهار دانه تسبیح را برای آخرت خویش ذخیره نما و بگو" الحمدلله " سپس "سبحان الله" تا سی و سه مرتبه خدا را تنزیه از هر شریک و نقص کاستی بدانی و شایسته ستایش مستمر .
از دریچه ای دیگر
ترتیب در تسبیحات حضرت زهرا(س) ، شرطی است برای تسبیح گویان، همان گونه که " عدد" شرط رمز آمیز دیگری است. در روایت آمده است که هنگام زیارت حضرت فاطمه معصومه(س)، بالای سر آن حضرت بایست و سی و چهار مرتبه " الله اکبر"، سی و سه مرتبه " سبحان الله" و سی و سه مرتبه " الحمدالله بگو و سپس زیارت نامه آن پاک بانوی خانه موسی بن جعفر(ع) را با حضورقلب بخوان.
این تسبیحات بی شباهت به تسبیح حضرت زهرا(س) نیست، اما در ترتیب دو ذکر آخرین آن تفاوت است. در زیارت حضرت معصومه (س) ذکر" سبحان الله" ، که در تسبیحات حضرت زهرا(س) سومین و آخرین ذکر بود، دومین ذکر است و این مسأله به یقین اسراری دارد که اهل دل به آن آگاهند و باید اهل دل باشیم تا آن را بفهمیم و در غیر آن " دست بر سینه نامحرم" خواهند زد.
تو خود می دانی که فاطمه معصومه(س)، فاطمه ای دیگر است و نزد اهل بیت چونان مادر ائمه، مقام والایی دارد. می دانی که برای زیارت قبر پنهان فاطمه زهرا(س)، باید به قم رفت و فاطمه معصومه (س) را زیارت کرد و می دانی که :
آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه قم
پس باید بین این مادر و دختر در مقام و عظمت و بزرگواری چنان همسانی و هم سویی باشد که تسبیحات آن دو نیز مشابه بوده و برای جدا ساختن این دو هدیه که یکی از سوی رسول خدا به فاطمه زهرا(س) عطا شد و دیگری از ناحیه امام رضا(ع) برای فاطمه معصومه(س)، تفاوتی در ترتیب اذکار بیان شده است.
غرقه در دریای معنا
به راستی معنای این تسبیحات چیست؟ و ارتباط این سه منبع نور چه می تواند باشد؟
شاید بتوان گفت که این 100 واژه نورانی و تکرار کلمات، تصویری از یک سیر روحانی باشد. یک حرکت آسمانی . وقتی به کاینات نظرمی افکنی و کمال خلقت را می بینی، در آن تعادل و تناسب را مشاهده می کنی و چرایی ها را تحلیل می کنی و جز رشد و کمال چیزی دیگر نمی یابی و این همه از اوست و نه غیر او. این جاست که با دیدن کمال در آفرینش، عارفانه ، عالمانه وعاشقانه سر به آسمان بلند کرده و سی و چهار مرتبه با شعور و شوری وصف ناشدنی می گویی:" الله اکبر" و این تکبیر که از دریچه معرفت و آگاهی خارج می شود چه " ذکر" آرامش بخشی است و با آن قلب ها آرام می گیرد." الا بذکر الله تطمئن القلوب".
پس از آن که کمال خلقت را دیدی و عظمت خالق را در آن یافتی، سر بر زمین انداخته و نعمت های او را، آن چه برای تو خلق شده و مسخر توست، آن چه برای نسل های بعدی است و هر آن چه که هدایت و حفظ و کفالت تو با آن است بنگر. آیات آفاق و انفس را با چشم جان ببین و بشنو، آن گاه برای این همه لطف وعنایت و نعمت، خدا را ثنا گوی که او شایسته ی ، این ستایش و ثنا است. با تک تک سلول های وجودت بگو" الحمدلله" و بدان که همه موجودات این سرایش نورانی را دارند و تو اینک با آنان هم نوا می شوی؛ با درختان، گل ها، کوه و دریاها و کویر و باغستان ها و ....
نطق آب و نطق خاک و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل
حال که کمال حق را در خلقت و نعمت دیدی و لب به " تکبیر" و " تمحید" گشودی، چشم بگشای و هر چه بی عدالتی، بی تناسبی، و نقص و کاستی است، بنگر. جور ظالم ، اشک مظلوم، فاصله ها، فقر و... این نقص ها از کیست؟ او که جز خیر محض و کمال محض نیست، پس این شر و کاستی از کجاست. با اندکی تأمل درمی یابی که حاصل بی معرفتی ها بشر است. پس با صلابت، صراحت و شهامت بگو" سبحان الله " تا هر چه غیر کمال و خیر است، از دامن کبریایی حق دور کنی. او منزه است از هر نقص و کاستی و از هر چه که مشرکان می پندارند و نقص ها از ماست. امام تسبیح و عبادت، حضرت علی علیه السلام می فرماید:" وقتی تو می گویی" سبحان الله " فرشتگان بر تو درود می فرستند."
حال که با معانی تسبیحات حضرت زهرا(س) آشنا شدی و آثار آن را دانستی، پس به آن دل بسپار و برای هر چه نزدیکتر شدن به محبوب ومعبود خویش و اتصال به پاک بانوی آفرینش، با این گوهر فروزان پیمانی دوباره ببند تا درهردیدار، قدمی به خدا نزدیک تر شوی.
السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا(س)
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
السلام علیک یا فاطمه زهرا (س)
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته ای
بر گو چرا تو دست به پهلو گرفته ای
گل را خدا برای سرور آفریده است
ای گل چرا به غصه و غم خو گرفته ای
گاهی ز درد شانه ز دل آه می کشی
گاهی ز درد دست به بازو گرفته ای
از ماجرای کوچه نگفتی به من ، بگو
اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته ای
دیوار گشته است عصای تو باز هم
بینم که دست خویش به پهلو گرفته ای
هرگه در به روی علی باز می کنی
خوشحال می شدم که تو نیرو گرفته ای
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
ولادت حضرت فاطمه
دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید . خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد . کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد : کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر ززایمان یاریم منید . طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت : درب خانه هر کسی را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذیرفت . همه در پاسخ گفتند : به خدیجه بگو : نصیحت ما را نپذیرفتی و بر خلاف صلاحدید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی . از این روی حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم .
وقتی خدیجه پیام و زخم زبان زنان کینه توز را شنید و از یاری آنان مأیوس شد ، اندوهگین گشت . از جهان ماده و مردم کیتنه توز چشم پوشید و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد ، و با نور تابناک ولایت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت
(تاریخ تولد)
در تاریخ تولد فاطمه ( س) در بین علمای اسلام اختلاف است . لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است .
(فاطمه (س) به سوی مدینه
رسول خدا در سال سیزدهم بعثت – از ترس جان – ناچار شد مکه را ترک کند و به جانب مدینه ، هجرت نماید . هنگام حرکت ، با علی و فاطمه ( س) وداع نموده به علی فرموده : امانتهای مردم را رد کن سپس فاطمه دختر مرا و فاطمه مادر خودت را و فاطمه دختر عمویم حمزه را عده دیگری بردار و به سوی مدینه بشتاب که من در انتار شما هستم . این ررا فرمود و به جانب مدینه حرکت نمود .
علی بن ابی طالب ( ع) به دستور پیغمبر اکرم عمل نمود ، سپس فاطمه ( س) را با چندین تن دیگر ازز زنها سوار کرد و رهسپار مدینه شد . در بین راه « ابو واقد » که مدمور راندن شترها بود ، آنها را با سرعت می برد . علی بن ابی طالب ( ع) فرمود :
با زنها مدارا کن و شترها را آهسته تر بران زیرا زنان ناتوانند و تاب تحمل سختی را ندارند.
ابو واقد عرض کرد می ترسم دشمنان در تعقیب ما باشند و به ما برسند . علی ( ع) پاسخ داد : پیغمبر ( ص) به من فرمود : از طرف دشمنان به شما آزاری نخواهد رسید .
وقتی به نزدیکی « ضجان » رسیدند ، هشت سوار از عقب ایشان رسیدند . علی بن ابی طالب زنان را در پناهگاهی پیاده نمود و با شمشیر بر دشمنان حمله کرد و پراکنده شان ساخت . آنگاه بانوان را سوار کرد و رهسپار مدینه شد . پیغمبر ( ص) وقتی به قبا رسید دوازده روز توقف نمود تا علی به اتفاق فاطمه و سایرین به آن حضرت پیوستند .
رسول خدا در مکه و به روایتی در مدینه ، « سوده » را به عقد خویش درآورد و فاطمه ( س) را به خانه او برد . سپس « ام سلمه » را عقد کرد و فاطمه را بدو سپرد تا از وی نگهداری و سرپرستی کند . ام سلمه می گوید : پیغمبر اکرم ( ص) فاطمه را به من سپرد تا در تربیتش کوشش کنم . من هم از تربیت و راهنمایی او دریغ نداشتم ولی به خدا سوگند او از من با ادب تر و داناتر بود .
(درسی به مسلمین)
عروسی علی و فاطمه (ع) یکی ازحساس ترین و مهمترین نمونه های ازدواج اسلامی بود. زیرا پدر دختر، بزرگترین شخصیت جزیره العرب بلکه جهان اسلام و پیغمبر برگزیده خدا بود . دختر بهترین و عاقل ترین و با تربیت ترین و با کمال ترین زنان اسلام و یکی از چهار زن بشریت به شمار می آمد و داماد هم از حیث اصل ونسب از شریف زادگان عرب بود. از جهت علم و کما ل وشجاعت برتما م رجال اسلام برتری داشت. جانشین رسمی و وزیر ومشاور رسول خدا بود. مرد دلاور اسلام و سپهسالان سپاه مسلمین بود. چنین ازدواجی باید حتی القوه با شوکت و تشریفات خاصی برگزار شود. اما چنانکه ملاحظه فرمودید . باکمال سادگی انجام گرفت. جهاز بانوی نمونه اسلام بدین سادگی که ملا حظه با کمال فرمودید تهیه شد. جالبترین اینکه همین جهاز مختصر هم با مهریه خود حضرت زهرا تهیه شد . نه اینکه مهریه را سرجای خود بگذارند و پدر دختر با هزاران گرفتاری و درد سر جهازی برای دخترش تهیه کند.
پیغبر می توانست ، هر طور شده ولو به قرض کردن هم باشد جهاز آبرومندی ، مطابق معمول روز ، برای یگانه دختر عزیزش تهیه کند و بگوید: من پیغمبر خدا هستم ، و باید مراعات شئون خودم را بکنم . دخترم نیز از بهترین زنان جهان است و باید احترام و آبروی او را مراعات نمایم و اسباب خوشحالی او را فراهم سازم. دامادم نیز از رجال نامی اسلام است و خدمات و مجاهداتش برکسی پوشیده نیست. برای احترام و قدر دانی از زحمات او باید و سائل آبرومندی برایش تهیه کنم و...
اما پیغمبر اکرم (ص) ضرور و مفاسد مسابقه در ازدیار جهاز و مهر را می دانست. و خبر داشت که اگر مسلمین بدین بلیه گرفتار شوند، فقر عمومی و ورشکستگی اقتصادی، کثرت طلاق و خودداری جوانان از تشکیل خانواده ، ازدیار روز افزون جوانان بی زن و دختران بی شوهر، کثرت جرائم و جنایات و بروز انواع فحشاء و ازدیار امراض عصبی را به دنبال خواهد داشت . از اینجهت در آن ازدواج نمونه ، که متصدیان امرش شخص اول و دوم اسلام بودند کمال سادگی بعمل آمد تا برای ملت مسلمانان و زمانداران مسلمین درس عملی آموزنده ای باشد.
علی (ع) نیز از آن جوانان کوتاه فکری نبود که برای تهیه مال و ثروت و به منظور جهاز مفصل ازدواج کند و اگر جهاز عروسی نقصان داشت و هر روز اسباب ناراحتی همسر بیگناهش را فراهم سازد و با سرزنشها و ایرادها ی بیجا، بنیان زناشویی را متزلزل سازد و کاشانه گرم با صفای زناششویی را با بهانه های بچه گانه و بیجا، سرد و بی صفا کند وخانه انس و محبت را بزندان اختیاری تبدیل سازد . علی (ع) امام و پیشوا ی آینده ملت بود و بخواست با اینگونه افکار غلط مبارزه کند. مال و ثروت دنیا در نظرش ارزش نداشت.
(علم و دانش فاطمه)
عمار می گوید:روزی علی بن ابی طالب (ع) وارد منزل شد، فاطمه (ع)فرمود:یاعلی!بیا نزدیک تا از حوادث گذشته و آینده برایت سخن بگویم، امیر المومنین (ع) که از سخن فاطمه در شگفتی بود خدمت پیامبر شرفیاب شد و سلام کرد و نزدیک آن جناب نشست . پیغمبر اکرم (ص) یا علی ! آغاز به سخن می کنی یا من بگویم؟
حضرت علی عرض کرد:دوست دارم از سخنان شما استفاده کنم.
پیامبر فرمود: گویا فاطمه به شما اینچنین و آنچنان گفت و به همین جهت نزد من آمدی.
حضرت علی علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟ فرمود: مگر نمی دانستی ؟ امیر المومنین از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد وخدای را سپاس گفت . سپس به نزد فاطمه مراجعت کرد حضرت فاطمه گفت : یا علی ! گویا نزد پدرم رفتی و این چنین و آن چنان به تو فرمود ؟
فرمود: آری ای دختر پیامبر!
فاطمه گفت : یا ابا الحسن ! خدا نور مرا آفرید و خدای را تسبیح می گفت . آنگاه او را در یکی از درختان بهشتی به ودیعه نها د. آنگاه که پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا ماموریت یافت که از میوه های آن درخت تناول کند ، پدرم از میوه آن درخت تناول کند پدرم از میوه آن درخت خورد و بدین وسیله نور من به صلب او منتقل گشت . و از صلب پدر به رحم مادر وارد شدم . یا علی ! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را بوسیله آن نور می یابم . یا ابا الحسن ! مومن بوسیله نور خدا می بیند . امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: زنی خدمت حضرت فاطمه علیها السلام شرفیاب شد و گفت : مادر ناتوانی دارم که در امر نماز به مساله مشکلی برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده که سوال کنم و مساله را مطرح نمود . حضرت فاطمه جواب آن مساله را داد آن زن برای دومین بار مساله دیگری را پرسید و حضرت فاطمه جوابش را داد . بعد از آن مساله سوم را پرسید و همچنین تا ده مساله شد . حضرت زهرا همه را جواب داد . سپس آن زن از کثرت سوال خجالت کشید و عرض کرد : ای دختر رسول خدا1 دیگر مزاحم نمی شوم خسته شدید فاطمه فرمود: خجالت نکش هر سوالی داری بفرما تا جواب بدهم من از سوالات تو خسته نمی شوم بلکه با کمال میل جواب می دهم اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را بر بام حمل کند و در وجه آن مبلغ صد هزار دینار اجرت بگیرد . آیا از حمل بار خسته می شود ؟ زن پاسخ داد : نه ، خسته نمی شود زیرا در برابر آن مزد زیادی دریافت می کند . حضرت فاطمه فرمود: خدا در برابر جواب هر مساله آن قدر به من ثواب می دهد که بیشتر است از اینکه بین زمین و آسمان پر از مرواید باشد . با این وجود آیا از جواب دادن خسته می شود ؟
از پدرم شنیدم که می فرمود: علماء شیعه من در قیامت محشور می شوند و خدا به مقدار علوم آنها و مراتب جدیت و کوششان در راه ارشاد و هدایت مردم به آنان خلعت و ثواب علما می کند . حتی به یکی از آنها تعداد یک میلیون حله از نور عطا می کند . سپس منادی حق تعالی ندا می کند ! ای کسانیکه ایتام آل محمد را تکفل نمودید در آن هنگام که از امامانشان منقطع بودند . اینان شاگردان شما و ایتامی هستند که تحت تکفل علوم شما به دینداری خویش ادامه دادند و ارشاد و هدایت شدند . به مقداری که در دنیا از علوم شما استفاده کردند به آنان خلعت بدهید . در این هنگام علما امت من به پیروانشان خلعت می دهند . حتی به بعضی آنها صد هزار خلعت خواهند داد. سپس آن ایتام نیزبه شاگردان خوش خلعت ها می دهند بعد از اینکه خلعت ها در بین مردم تقسیم شد از جانب خدا دستور می رسد که خلعت ها ی علما را که تقسیم کرده اند تکمیل کنید تا بمقدار سابق شود سپس دستور می دهد که دو چندانش کنید و هم چنین به پیروانش . آنگاه حضرت فاطمه علیها السلام فرمود ای بنده خدا یک نخ از این خلعت ها هزار هزار مرتبه بهتر است از آنچه خوشید بر آن می تابد زیرا اموردنیوی با کدورت و گرفتاری آلوده است اما نعمت های اخروی نقص و عیب ندارد .
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: دو نفر زن که یکی مومن و دیگری معاند بود در یک مطلب دینی با هم تنازع داشتند برای حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه علیها السلام مشرف شدند و جریان را تعریف کردند چون حق با زن مومن بود حضرت فاطمه گفتارش را با دلیل وبرهان تایید کرد بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت و از این پیروزی شادمان شد حضرت فاطمه به زن مومن گفت : فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شیطان و پیروانش نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند می باشد .
آنگاه امام حسن علیه السلام فرمود: و بدین جهت خدا به فرشتگانش فرمود: در عوض خدمتی که فاطمه به این زن مومن کرد بهشت و نعمت های بهشتی اش را زار هزار برابر آنچه قبلا مقرربود بدارید و همین روش و سنت را درباره هر دانشمند ی که با علم و دانش خویش مومنی را تقویت کند تا بر معاندی پیروز گردد معمول دارید و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر دارید .
(عقیده زهرا درباره زنان)
علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید روزی با گروهی ازاصحاب خدمت رسول خدا بودیم پس آن حضرت به اصحابش فرمود: صلاح و مصلحت زن د رچیست ؟
هیچکس نتوانست جواب صحیحی بدهد . وقتی اصحاب متفرق شدند من به خانه رفتم و موضوع سئوال رسول اکرم را به فاطمه علیها السلام گفتم فرمود : من جوابش را می دانم صلاح زن در این است که مردان بیگانه را نبیند مردان بیگانه هم او را نبینند .
هنگامی که خدمت رسول خدا رسیدم عرض کردم فاطمه علیها السلام در پاسخ سئوال شما چنین فرمود : پیغمبر از سخن او تعجب کرد و فرمود : فاطمه پاره تن من است .
این موضوع قابل تردید نیست که دین مقدس اسلام برای ترقی و پیشرفت و آزادی زن گام های بلندی برداشته است و به منظور تامین حقوق او قوانین و احکام استواری تشریع نموده است . در تحصیل دانش به او آزادی داده است اموال و کارهایش رامحترم دانسته است درمورد تشریع قوانین اجتماعی منافع و مصالح واقعی بانوان نیز کاملاً رعایت شده است .
لیکن این مطلب قابل بحث است که آیا صلاح و مصلحت زن درمورد معاشرت و آمیزش با مردها بیگانه چیست ؟ آیا صلاح زنان در این است که عیناً مانند مردها در مجامع و محافل عمومی شرکت کنند و با بیگانگان خلطه و آمیزش داشته باشند ؟ آیا این مطلب به سود واقعی زنان است که آرایش کردن و بی بند وبار در مجامع مردها شرکت نمایند و خودشان را در منظر عموم قرار دهند آیا به صلاح زنان است که خودشان را در معرض چشم چرانی بیگانگان قرار دهند و برای آنان امکاناتی فراهم سازند که بتوانند از تمتع و لذت بردن بصری که یکی از تمتعات مهم است به طور رایگان منتفع و برخوردار گردند ؟ ایا به نفع بانوان است که هیچ نوع حریمی برای خودشان قائل نباشند و با مردان بیگانه اختلاط و امتزاج کامل داشته باشند و آزادانه به همدیگر نگاه کنند ؟ آیا به صلاح زن است که با وضعی ا زخانه خارج شود که چشم های نا پاک بیگانگان او را تعقیب کند ؟
یا اینکه صلاح جامعه بانوان در اینست که پوشیده و ساده از خانه خارج شوند و زینت هایشان را برای مردان اجنبی ظاهر نسازند و نه خودشان به بیگانگان نظر کنند نه اجازه بدهند بیگانگان به آنان نگاه کنند ؟ ایا وضع اول به صلاح عمومی بانوان تمام می شود و بهتر منافع آنان راتامین می کند یا وضع دوم؟ آیا وضع اول بهتر اسباب اسایش روحی و ترقی و پیشرفت ملت را فراهم می سازد یا وضع دوم ؟
پیغمبر اکرم (ص) این مساله مهم و اساسی اجتماعی را در معرض افکار عمومی اصحابش قرارداده و عقیده آنان را خواستار شد ولی جواب هیچ یک از اصحاب مورد پسند واقع نشد . وقتی خبر به حضرت زهرا رسید در پاسخ این مشکل چنین اظهار عقیده کرد که صلاح واقعی جامعه بانوان در اینست که نه مردان بیگانه را ببینند نه بیگانگان به آنان نظر کنند زهرائی که تربیت یافته دامن وحی و خانه ولایت بود بقدری جواب پرمغزی وارزنده ای به سئوال پیغمبر (ص ) داد و در پیرامون یکی از حساس ترین موضوعات اجتماعی اظهار عقیده نمود که رسول اکرم تعجب کرد و فرمود: فاطمه پاره تن من است .
اگر انسان احساسات خام را کنار بگذارد و بیطرفانه در این مساله بیندیشد و عواقب و نتائجش را بخوبی بررسی کند تصدیق می کند که پیشنهاد حضرت زهرا بهترین سرمشق و دستور العمللی است که می تواند منافع بانوان را تامین کند و ارزش و مقام آنان را در اجتماع محفوظ بدارد زیرا بانوان اگر به طوری از خانه خارج شدند و و با بیگانگان معاشرت نمودند که مردها توانستند انواع تمتعات را از آنان ببرند و در همه جا وسیله چشم چرانی را برایشان فراهم ساختند جوانان دیرتر زیربار ازدواج و تاسیس زندگی خانوادگی خواهند رفت روز بروز برتعداد دختران و زنان بی شوهر افزوده خواهد شد و این موضوع علاوه بر اینکه به ضرر اجتماع تمام می شود و مخصوصاً پدران و مادران را در محذورات و مشکلات سختی قرار می دهد ، مستقیماً به ضرر عمومی جامعه بانوان تمام خواهد شد زنان اگر زیبایی خودشان را در معرض دید همگان قرار دادند و در بین بیگانگان دلربایی کردند و یک قافله دل همره خویش بردند چون مردها غالبا با محرومیت مواجه می شوند و دسترسی ووصال بدون قید و شرط برایشان فراهم نمی شود بیماریهای روانی وضعف اعصاب و خودکشی ها و ناامیدی های زندگی در بین جوانان و مردان فراوان خواهد شد .
نتیجه این موضوع نیز به طور غیر مستقیم عاید بانوان خواهد گشت در اثر همین چشم چرانی های آزاد است که بعضی از مردان،به انواع حیله ها و فریب ها متوسل می شوند ودوشیزگان معصوم و ساده لوح را فریب می دهند و سرمایه عفت و آبرویشان را بذ باد میدهند و به وادی فساد و بدبختی رهسپارشان می سازدند.
زنان شوهر دار وقتی دیدند شوهرشان به سایر زنها نظر دارد ودر محافل و مجامع عمومی با آنان ارتباط دارد،غالبا حس غیرت آنان تحریک می شود وسوء ظن وبدگمانی بوجود می آید بنای ایراد و ناسازگاری را خواهند گذاشت و با جهت یا بی جهت کانون گرم خانوادگی را سرد و متزلزل خواهند ساخت و عاقبت یا منجر به جدایی و طلاق می گردد یا با همان وضع ناگوار و تلخ در زندان خانه زندگی می کنند و در انتظار پایان یافتن مدت زندان روز شماری می کنند وزن و شوهر همانند دو پلیس که مراقبت یکدیگر باشند از همدیگر مراقبت می نمایند .
مرد اگر توانست به زنان بیگانه نگاه کند قهرا دربین آنان زنانی خواهد دید که از همسر رسمی خودش زیباتر و جذاب تر است و بسا اوقات با زخم زبان و سرزنش اسباب ناراحتی همسرش را فراهم می سازد و بوسیله ایرادها و بهانه های بیجا کانون با صفای خانوادگی را به جهنم سوزانی تبدیل خواهد ساخت .
مردی که باید با فکر آزاد به کسب و کار و فعالیتهای اقتصادی بپردازد اگر هنگام رفت و آمد و در محل کار با زنان نیمه عریان و آرایش کرده تصادف کند قهرا تحت تاثیر عریزة جنسی قرار می گیرد و دلش مسخر دلبران می گردد چنین مردی نمی تواند با فکر ازاد به کسب و کار یا تحصیل و دانش مشغول باشد از فعالیت های اقتصادی نیز عقب می ماند و در تحمل این ضرر بانوان نیز شریکند .
زن اگر پوشیده باشد بهتر می تواند موقعیت و ارزش خودش را در دل مرد نگهدارد و منافع عمومی جامعه بانوان را حفظ کند و بنفع اجتماع قدم بردارد اسلام چون زن را یکی از اعضا مهم اجتماع می داند و چگونگی سلوک ورفتار او را در جامعه موثر می داند لذا این وظیفه بزرگ را از او خواستار شده که بوسیله پوشش خودش از عوامل انحراف و فساد جلوگیری کند وبرای ترقی و پیشرفت ملت و کمک به بهداشت عمومی فداکاری نماید . از این رهگذر است که عقیده نمود که صلاحشان در اینست طوری زندگی نمایند که نه مردان بیگانه را ببینند نه چشم بیگانگان بدانها بیفتد.
ادامه دارد ........
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]
<
(فاطمه علیها السلام در آستانه ی مرگ)
حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش چند ماهی بیشتر زندگی نکرد در همان مدت کوتاه بقدری گریه کرد که او را یکی از بکائین زیاد گریه کنندگان شمردند هیچگاه خندان دیده نشد گریه های زهرا علل و عوامل متعددی داشت مهمترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام متعددی داشت مهمترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می ساخت این بود که می دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده در راهی افتاده که پراکندگی و بد بختی از نتایج حتمی آنست .
حضرت زهرا چون پیشرفت های سریع اسلام را دیده بود انتظار داشت که به همان منوال پیشرفت کند و در مدت کوتاهی کفر و بت پرستی را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیداد گری را برچیند . ولی با پیش آمد غیر مترقب غصب خلافت کاخ امیدش یک مرتبه درهم فروریخت .
روزی ام سلمه بر فاطمه علیها السلام وارد شد عرض کرد : ای دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردی ؟ فرمود با غم و اندوه گذراندم پدرم را از دست داده ام خلافت شوهرم غصب شده و بر خلافت دستور خدا و رسول امامت را از او گرفتند زیرا از علی علیه السلام کینه داشتند چون پدرانشان را درجنگ بدرو احد کشته بود .
علی (ع) می فرماید : فاطمه (س)روزی پیراهن پدرش را از من خواست . وقتی پیراهن را به او دادم بوئید و بوسید و گریست تا بیحال شد . وقنی چنین پیراهن را از او مخفی نمودم .
روایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت ، بلال مؤذن مخصوص آن حضرت دیگر اذان نگفت . روزی فاطمه پیغام فرستاد : آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم . بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد . گفت : الله اکبر ، الله اکبر . فاطمه به یاد روزگار پدر افتاد ، نتوانست از گریه خود داری کند
نوشته شده توسط :
پویا آقاپور
[ نظر]